احکام غیر اخلاقی در متون مقدس

زمان مورد نیاز برای مطالعه: 6 دقیقه
بدون دیدگاه
احکام غیر اخلاقی در متون مقدس

غیراخلاقی بودن برخی از دستورات و احکامی که در کتاب‌های مقدس ادیان آمده برای طبیعت‌گرایی که عقل را معیار سنجش می‌داند امری مسجل است. برخی از انواع تبعیض که پیشتر نادرستی آنها مشخص نبوده، امروزه به عنوان تبعیض شناسایی شده‌اند. برخی از دین‌داران در مواجهه با این ناهم‌خوانی، تلاش می‌کنند نوعی هم‌خوانی بین کتاب‌های مقدس و فهم جدید ما از اخلاق برقرار کنند. تبعیض جنسیتی علیه زنان در ادیان فراگیر است. (البته این معضل به هیچ عنوان به دین یا دین‌داران محدود نمی‌شود و تا پیش از سده بیستم نیز تبعیض جنسیتی و حتی زن‌ستیزی در میان فیلسوفان و اندیشمندان نیز پدیده‌ای فراگیر و متعارف بود و امروز نیز شکل‌های ظریف‌تری از آن در جوامع به اصطلاح مترقی در جریان است) اگر بپذیرید تبعیض جنسیتی امری غیراخلاقی است و آنگاه در کتاب مقدس هر یک از ادیان حکم به این تبعیض را بیابید از آنجا که آن کتاب به عملی غیراخلاقی حکم کرده است می‌توان نتیجه گرفت نگارنده آن کتاب نمی‌توانسته خدایی خیرمطلق است و همه‌چیزدان باشد.

چرا که اگر او خیرمطلق باشد و همه‌چیزدان باشد همانند ما انسان‌ها نیاز ندارد سده‌ها بگذرد تا بر اساس تجربه و مبارزه گروهی از مردم و قلم‌فرسایی و غیره بفهمد تبعیض جنسیتی از نظر اخلاقی نادرست است. این استدلال به این شکل است:

  • کتاب مقدس دین الف کلام خدایی همه‌چیزدان و خیرمطلق است و بنابراین نمی‌تواند حاوی اصول غیراخلاقی باشد.
  • تبعیض جنسیتی غیراخلاقی است و در کتاب مقدس الف بر آن تاکیده شده است.
  • از آنجایی که این کتاب حاوی اصول غیراخلاقی است، نمی‌تواند کلام خدایی همه‌چیزدان و خیرمطلق باشد.

برخی از دینداران برای نپذیرفتن این استدلال به مواردی هم‌چون شرایط زمان و یا غیرممکن بودن انقلاب یکباره‌ی اخلاقی در جامعه و از این قبیل توجیهات اشاره می‌کنند. برخی دیگر، غیراخلاقی بودن “تبعیض جنسیتی” چنان که ما امروز می‌فهمیم را زیر سوال می‌برند. گروهی دیگر سعی می‌کنند با استدلال‌هایی کاملا بی‌توجه به متن مقدس ادیان نشان دهند که باید این تبعیض جنسیتی از این دین حذف شود. این استدلال را در نظر بگیرید:

  • خداوند عادل است.
  • کلام خداوند عادل نمی‌تواند حاوی حکم ناعادلانه باشد.
  • حکم به تبعیض جنسیتی، حکمی ناعادلانه است.

در نتیجه کلام خدا به تبعیض جنسیتی حکم نکرده است.

مفهوم عدالت در چنین استدلال از کجا می‌آید؟

ما باید نخست مفهوم “عدالت” را از یک کتاب مقدس استخراج کنیم و سپس بررسی کنیم که آیا این مفهوم عدالت قابل دفاع است یا خیر. اگر مثال کسی تعریف خود از عدالت جنسیتی را از موج دوم فمینیسم گرفته باشد نمی‌تواند همین مفهوم عدالت را بر کتاب مقدسی تحمیل کند. مفهوم عدالت جنسیتی برگرفته از موج دوم فمینیسم و مفهوم عدالت جنسیتی برگرفته از کتاب‌های مقدس و هر مفهوم دیگری از عدالت جنسیتی قابل بررسی‌اند و هیچ‌کدام از این مفاهیم به این دلیل که در کتاب سیمون دوبووار یا “گیتا” آمده است صحیح و قابل پذیرش نمی‌شود و به جای وصله‌-پینه کردن مفهوم عدالت جنسیتی از یک اثر به اثری دیگر، مفهوم عدالت جنسیتی در هر کدام از این آثار باید بررسی شود.

برخی همین استدلال را برای همجنس‌گرایی یا همجنس‌خواهی نیز ارائه کرده‌اند. مشروعیت و مقبولیت همجنس‌گرایی یا همجنس‌خواهی در طول تاریخ فراز و نشیب‌های زیادی داشته ولی در دوران جدید از سده نوزدهم که اسکار وایلد به جرم همجنس‌خواهی یا همجنس‌گرایی محاکمه شد تا اواخر سده بیستم حتی در کشورهای اروپای غربی نیز این گرایش جنسی یا به دید جرم یا به دید بیماری نگریسته می‌شده است. در حال حاضر ولی اجماعی بین روانشناسان و اندیشمندان حوزه جنسیت شکل گرفته که چنین نگرش‌هایی به این گرایش جنسیتی صرفا بازتاب‌دهنده تعصب‌های فکری است.

بنابراین، اگر کسی بخواهد عدالت جنسیتی یا عدالت جنسی را با عقل تعریف کند با توجه به یافته‌های علمی و بحث و تحلیل بر سر آنها نمی‌تواند تبعیضی علیه همجنس‌گرایان قائل شود و در عین حال مدعی باشد که این تبعیض مبنای عقلانی دارد. در مواجهه با این پدیده نیز برخی از دین‌داران بدون توجه به یافته‌های علمی و صرف تاکید بر باورهای دینی خود بر غیراخلاقی بودن همجنس‌گرایی تاکید می‌کنند، برخی از دین‌داران بر غیرقطعی بودن یافته‌های علمی در این زمینه تاکید می‌کنند و برخی نیز به سوءگیری‌های سیاسی در این راستا اشاره می‌کنند و در نهایت برخی نیز بدون توجه به چنین پیچیدگی‌هایی به این بحث ورود می‌کنند. اگر تبعیض علیه همجنس‌گرایان غیراخلاقی باشد (همانند تبعیض علیه زنان در مثال قبل) و کتابی از یک دین حکم به این تبعیض کرده باشد، یعنی آن کتاب به امری غیراخلاقی حکم کرده و در نتیجه آن کتاب نمی‌تواند کلام خدایی خیرمطلق و همه‌چیزدان باشد. این استدلال را در نظر بگیرید:

  • خداوند عادل است.
  • کلام خداوند عادل نمی‌تواند حاوی حکم ناعادلانه باشد.
  • حکم به تبعیض علیه همجنس‌گرایی، حکمی ناعادلانه است.
  • پس کلام خداوند حاوی تبعیض علیه همجنس‌گرایی نیست.

مشکل چنین استدلالی نیز این است که مفهوم عدالت را از کتاب دینی نگرفته است. بررسی مفهوم و تعریف عدالت در یک کتاب دینی به ما این امکان را می‌دهد که آن مفهوم عدالت را بررسی کنیم و با دیگر مفاهیم موجود از عدالت مقایسه کنیم و ببینیم کدام یک برتر است. نمی‌توان مفهوم عدالت جنسیتی را از فهم سده بیست‌ویکم خود بگیریم و این فهم را به کتاب‌های دینی هزاران سال پیش که مفاهیمی متفاوت از عدالت جنسیتی دارند تحمیل کنیم و سپس بگوییم این کتاب آسمانی نمی‌تواند حاوی حکم “ناعادلانه” باشد. آنچه در کتاب‌های ادیان تحت عنوان عدالت جنسیتی مطرح می‌شود از منظر عقلانی با شواهد کنونی مصداق “بی‌عدالتی جنسیتی” است.

مشکل چنین استدلالی نیز این است که مفهوم عدالت را از کتاب دینی نگرفته است. بررسی مفهوم و تعریف عدالت در یک کتاب دینی به ما این امکان را می‌دهد که آن مفهوم عدالت را بررسی کنیم و با دیگر مفاهیم موجود از عدالت مقایسه کنیم و ببینیم کدام یک برتر است. نمی‌توان مفهوم عدالت جنسیتی را از فهم سده بیست‌ویکم خود بگیریم و این فهم را به کتاب‌های دینی هزاران سال پیش که مفاهیمی متفاوت از عدالت جنسیتی دارند تحمیل کنیم و سپس بگوییم این کتاب آسمانی نمی‌تواند حاوی حکم “ناعادلانه” باشد. آنچه در کتاب‌های ادیان تحت عنوان عدالت جنسیتی مطرح می‌شود از منظر عقلانی با شواهد کنونی مصداق “بی‌عدالتی جنسیتی” است.

در نتیجه می‌بینیم گاهی در بحث بین برخی از خداباوران و خداناباوران هر دو یکدیگر را به شدیدترین شکل متهم به بی‌اخلاقی می‌کنند چرا که “عدالت” نزد هر کدام از آنها مصداق “بی‌عدالتی” نزد گروه دیگر است. البته امکان بحث‌های متمدنانه میان این دو گروه ممکن است و گاهی میان این دو گروه چنین بحث‌هایی رخ داده و می‌دهد.

در واقع نتیجه استدلال‌های برخی دین‌داران به جای “پس کلام خداوند حاوی تبعیض جنسیتی و جنسی نیست” چنین است “پس کلام خداوند نباید حاوی تبعیض علیه همجنس‌گرایی و تبعیض جنسیتی باشد.”. چرا که هر کتاب دینی حاوی تعریفی از “عدالت جنسیتی” است و بر اساس همان معیار عدالت، تبعیض جنسیتی در آن کتاب‌ها وجود ندارد.

مثال در یک کتاب دینی ممکن است تعریف عدالت جنسیتی قیمومیت مرد بر زن باشد و از منظر آن کتاب این تعریف عدالت جنسیتی است که با تکیه بر طبیعت متفاوت زن و مرد و توانایی‌های متفاوت آنها، برابری کامل را بی‌عدالتی جنسیتی برشمارد. اینکه این تعریف از “عدالت جنسیتی” صحیح است یا قابل دفاع بحثی مجزاست. ولی گفتن اینکه کلام خداوند حاوی تبعیض جنسیتی نیست صرفا یک توتولوژی است. شخص دیندار در اینجا می‌خواهد بگوید کلام خداوند نباید حاوی تبعیض جنسیتی چنان که ما امروز می‌فهمیم باشد ولی این “باید” منجر به تغییر مفهوم عدالت جنسیتی چنان که در کتاب مقدس آمده به تعریف عدالت جنسیتی چنان که ما می‌فهمیم نمی‌شود. برخلاف تبعیض جنسیتی و جنسی، در برخی از متون مقدس، بدون اینکه نامی از “تبعیض نژادی” آورده شود، تبعیض بین افراد به واسطه سفید یا سیاه بودن رنگشان یا تعلق آنها به گروه‌های نژادی مردود شمرده شده است. از این رو، اگر کسی دو استدلال بالا در مورد عدالت جنسیتی و جنسی را پیرامون عدالت نژادی به کار ببرد قابل دفاع خواهد بود.

دینداری که باور دارد خداوند خیرمطلق و همه‌چیزدان است و می‌گوید کتاب خداوند “نباید” حاوی تبعیض جنسیتی و جنسی باشد و تعریف تبعیض جنسیتی را از کتاب خداوندش نمی‌گیرد بلکه از عقل می‌گیرد، باید مشخص کند همان عقل الهی بودن منشا کتاب آسمانی او را تایید می‌کند. چرا این دیندار برای تعیین محتوای کتاب دینی به سراغ عقل می‌رود ولی برای تعیین تکلیف خودِ کتاب به سراغ عقل نمی‌رود؟

اگر آنچه در این بخش گفتیم درست باشد چالشی جدی بر سر مسئله اخلاق برای دیندار بوجود می‌آید. اگر شخص دیندار با امر و نهی‌ها و هنجارهای رفتاری‌ای در کتاب مقدس خود مواجه است که اکنون به لحاظ عقلانی غیراخلاقی بودن آنها برای ما مشخص شده‌اند باید دین خود را به عنوان دینی که منشاء الهی دارد کنار بگذارد. اگر چنین نکند باید مشخص کند چرا در کتابی که منشاء الهی دارد، حکم به امر غیراخلاقی شده است و مشخص کند چرا به‌رغم چنین احکامی باید به کلیت چنین کتابی اعتماد کرد. در حالی که ممکن است شخص دیندار سعی کند با استناد به یافته‌های علمی و یا دلایل عقلانی به ما نشان دهد مثال تبعیض جنسیتی چنان که امروز رایج شده واقعا از نظر عقلی و علمی قابل دفاع نیست و بدین شکل از باور دینی خود دفاع کند، باید این آمادگی را داشته باشد که در صورت مشخص شدن غیراخلاقی بودن احکام کتاب دینی به لحاظ عقلانی، دین خود را کنار بگذارد. چرا که نمی‌توان برای دفاع از دین به دلایل عقلانی روی آورد و آنگاه که دین با دلایل عقلانی زیر سوال می‌رود به عقل بی‌توجه بود. چنین رویکرد دوگانه‌ای نسبت به عقل، تنها برای تظاهر به عقلانی بودن دین کارآیی دارد. اگر شخص دیندار تصمیم بگیرد به جای پذیرفتن آنچه ما امروز از مصداق‌های غیراخلاقی کشف کرده‌ایم حکم کتاب دینی خود را هر چه که هست اخلاقی برشمارد، باید با چالش اوتیفرون سقراط دست و پنجه نرم کند.

هرچند با همین حد از چالش باور به خداوند به طور کلی زیر سوال نمی‌رود و باور به همان دین مشخص که حاوی اصول غیراخلاق است زیرسوال می‌رود.

زهیر باقری نوع‌پرست
نویسنده و مترجم

صفحه اینستاگرام آتئیست ایران
کانال تلگرام آتئیست ایران

این مطالب را به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست